اسماعيل اسماعيلی
در اصل روا بودن گردش گرى و جهانگردى, بحثى نيست, بلكه براساس رهنمودهاى فراوانى كه در منابع دينى وجود دارد مسلمانان به سيروسياحت در روى زمين تشويق نيز شده اند.1 مردم نيز به فراخور تواناييها و ابزارى كه در اختيار داشته اند به انگيزه هاى گوناگون, همانند فراگيرى دانش, تجارت, ديدن جاهاى ديدنى طبيعى و آثار بر جاى مانده از اقوام پيشين به گردش گرى در جاهاى گوناگون زمين مى پرداخته اند.
در عصر حاضر هم برابر پيشرفت همه جانبه اى كه در زندگى بشر پديد آمده است و وسايل مسافرت و گردش گرى بسيار آسان تر شده, جهانگردى و سياحت نيز به گونه اى چشمگير گسترش يافته است. امروز با اهميتى كه مسأله جهان گردى بويژه درابعاد فرهنگى و اقتصادى پيدا كرده است, به شدت مورد توجه كشورهاى مختلف واقع شده است. هر دولتى مى كوشد تا با جلب سياحان بيش تر سهم خويش را در داد و ستدهاى فرهنگى و نيز كسب درآمدهاى سرشار ارزى, افزايش دهد و بر رونق و شكوفايى فرهنگ و اقتصاد خويش بيفزايد.
گردش گرى و مسائل نوپيداى فقهى
مساله جهانگردى در شكل امروزين آن كه به عنوان يك صنعت سودآور و اشتغال زا مطرح است, از نقطه نظر فقهى پرسشهاى زيادى را فراروى فقيهان و محققان اسلامى قرار داده است. بى گمان, رونق گرفتن اين صنعت در سرزمينهاى اسلامى, بويژه در ايران اسلامى كه حكومت آن بر پايه هاى دينى و اعتقادى اسلام استوار است, درگرو يافتن پاسخهاى مناسب براى آن است.
بخشى از اين پرسشها در قلمرو كشورهاى اسلامى مطرح است و برخى ديگر در پيوند با كشورهاى غير مسلمان. در كشورهاى اسلامى كه مسلمانان مجازند در هر جاى آن به سيروسياحت و گردش گرى بپردازند, بايد روشن گردد كه منظور از (سرزمين اسلام) چيست؟ و بر چه مناطق و شهرهايى, دارالاسلام) صادق است؟ آيا ملاك در بازشناسى سرزمينهاى اسلامى از غير اسلامى كدام است؟ فزونى جمعيت مسلمانان در آن سرزمينها؟ و يا جارى بودن احكام شريعت و آيينهاى دينى؟
آيا مناطقى كه همه و يا بيش تر ساكنان آن را مسلمانان تشكيل مى دهند, ولى اكنون حكومت آن مناطق در دست غيرمسلمانان است, جزء سرزمينهاى اسلامى به شمار مى آيند و احكام (دار الاسلام) بر آن بار است, ياخير؟
وضعيتى كه امروز بر دنياى اسلام حاكم است كه هرگوشه اى از آن به صورت كشورى مستقل و جدا از پيكره جهان اسلام با مرزبنديهاى خاص جغرافيايى و حكومت و مقررات و قوانين ويژه خويش اداره مى شود, تا چه اندازه با ترازهاى اسلامى برابر است و آيا از نقطه نظر فقهى اين گونه تقسيم بنديها تا چه اندازه اعتبار دارند؟ آيا بر همه آنها صرف نظر از نوع حكومت, آيينها و ميزان پايبندى آنها به اسلام (دارالاسلام) صادق است؟
درباره با جهان كفر نيز اين پرسشها مطرح است كه آيا ورود غيرمسلمانان به (سرزمين اسلام) جايز است؟
و در صورت جايز بودن چه آيينها و شرايطى را بايد رعايت كنند؟ معاشرت و برخورد مسلمانان با آنان چگونه بايد باشد؟ آيا آنان به هر جايى بخواهند مى توانند بروند و ياد در اين جهت نيز محدوديتهايى وجود دارد؟ آن محدوديتها كدام اند؟ مساجد؟ حرمهاى امامان(ع)؟ و يا حرم امام زادگان؟ آيا در هنگام حضور غيرمسلمانان در سرزمين اسلام, آنان ملزم به رعايت قانونهاى شرعى هستند, يا خير؟و پرسشهاى بسيار ديگرى از اين گونه...
http://www.shareh.com/persian/magazine/figh/14/14_04.htm